تمام داستان چیستا و علی را تا امروز، اینجا بخوانید
چیستا یثربی در حرکتی بدیع داستان واقعی زندگی خودش را که به آن سبک اعترافی یا خاطرهگویی گفته میشود، قسمت به قسمت در فضای مجازی منتشر میکند. تا کنون ۲۱ قسمت از داستان "پستچی" منتشر شده و موج داستان خوانی را در شبکههای اجتماعی به راه انداخته است.
قسمت اول/ چقدر نامه دارید. خوش به حالتان!
چهارده ساله که بودم ؛ عاشق پستچی محل شدم.خیلی تصادفی رفتم در را باز کنم ونامه را بگیرم ، او پشتش به من بود.وقتی برگشت قلبم مثل یک بستنی، آب شد و زمین ریخت! انگار انسان نبود، فرشته بود ! قاصد و پیک الهی بود ، از بس زیبا و معصوم بود!شاید هجده نوزده سالش بود. نامه را داد.با دست لرزان امضا کردم و آنقدر حالم بد بود که به زور خودکارش را از دستم بیرون کشید و رفت.از آن روز، کارم شد هر روز برای خودم نامه نوشتن و پست سفارشی!تمام خرجی هفتگی ام ، برای نامه های سفارشی می رفت.تمام روز گرسنگی می کشیدم، اما هر روز؛ یک نامه سفارشی برای خودم می فرستادم ،که او بیاید و زنگ بزند، امضا بخواهد، خودکارش را بدهد و من یک لحظه نگاهش کنم و برود.